اشعار برگزيده قسمت سوم
عشق آن نيست كه يك دل به صد يار دهي
عشق آن است كه صدل دل به يك يار دهي
دوست آن نيست كه هر لحظه كنارت باشد
دوست آن است كه هر لحظه به يادت باشد
اي صميمى اي دوست
گاه بيگاه لب پنجره خاطره ام مي آيي. اي قديمي اي خوب
تو مرا ياد كني يا نكني، من به يادت هستم
آرزويم همه سرسبزي توست.دايم از خنده، لبانت لبريز
دامنت پر گل باد
دلي دارم كه از تنگي در او جز غم نميگنجد
غمي دارم زدل تنگي كه در عالم نميگنجد
دل كه رنجيد از كسي خرسند كردن مشكل است
شيشه بشكسته را پيوند كردن مشكل است
كوه ناهموار را هموار كردن سخت نيست
حرف ناهموار را هموار كردن مشكل است
گفتم از دل برود چون زمقابل برود
غافل از اينكه چو رفت از پي او دل برود
رفتي و غمت در دل من منزل كرد
آري غم تو از تو وفادارتر است
منم و دل خرابي به تو ميسپارم او را
به چه كار خواهد آمد كه نگاه دارم او را؟
عشق آن است كه صدل دل به يك يار دهي
دوست آن نيست كه هر لحظه كنارت باشد
دوست آن است كه هر لحظه به يادت باشد
اي صميمى اي دوست
گاه بيگاه لب پنجره خاطره ام مي آيي. اي قديمي اي خوب
تو مرا ياد كني يا نكني، من به يادت هستم
آرزويم همه سرسبزي توست.دايم از خنده، لبانت لبريز
دامنت پر گل باد
دلي دارم كه از تنگي در او جز غم نميگنجد
غمي دارم زدل تنگي كه در عالم نميگنجد
دل كه رنجيد از كسي خرسند كردن مشكل است
شيشه بشكسته را پيوند كردن مشكل است
كوه ناهموار را هموار كردن سخت نيست
حرف ناهموار را هموار كردن مشكل است
گفتم از دل برود چون زمقابل برود
غافل از اينكه چو رفت از پي او دل برود
رفتي و غمت در دل من منزل كرد
آري غم تو از تو وفادارتر است
منم و دل خرابي به تو ميسپارم او را
به چه كار خواهد آمد كه نگاه دارم او را؟
آخرین دیدگاهها